92/12/27
3:0 ص
فاطمه آلیا نماینده مجلس میگوید که با کار کودک موافق نیست و اعتقاد دارد فرهنگ کار کودک در کشور ما وجود ندارد. مهمتر از این حرف، آنجاست که میگوید در کشور ما کودک کار هم وجود ندارد. او همین مسأله را مهمترین دلیل میداند تا بگوید: «بنابراین بودجهای برای این مسأله در نظر گرفته نشده است«.آلیا این نکات را 25 بهمن به ایلنا گفته بود.
این در حالی است که یکسالونیم پیش «حبیبالله مسعودی»، مدیرکل امور آسیبدیدگان سازمان بهزیستی کشور، گفته بود: «روند توانمندسازی هر کودک کار به 6میلیونتومان اعتبار نیاز دارد.» کودکانی که سال گذشته 5 هزار نفر آنها شناسایی شده و براساس حساب و کتابهای مدیرکل امور آسیبدیدگان برای توانمندسازی آنها 30 میلیارد تومان اعتبار لازم است. کودکان کاری که آزمایش مرکز تحقیقات ایدز و هپاتیت در میان هزار نفر آنها در پایتخت 12 میلیونی کشور به گفته «مینو محرز» رئیس این مرکز به نتایج وحشتناک رسیده است؛ نتایجی که البته بیتوجهی به آن دامان تمام جامعه را خواهد گرفت.
کودکان کار سالهای سال است که دیده نمیشوند.کافی است به این سؤال پاسخ داده شود تا این نکته تلخ مشخص شود. زورگیرهای امروز چه کسانی هستند؟ «اکبر رجبی» مدیر انجمن طلوع بینشانها در گفت وگو با روزنامه ایران پاسخ تلخی برای این سؤال دارد. او از کارتن خوابهایی سخن به میان میآورد که الان بین 30 تا 40 سال سن دارند و از 14-13 سالگی کار کردهاند، یعنی 25 سال پیش. در حرفهای رجبی یک نکته هشداردهنده وجود دارد. «فاطمه آلیا» میگوید که ما به صورت رسمی کودک کار نداریم، رجبی اما به ما یادآوری میکند که کارتن خوابهای امروز، کودکان کار دیروز بودند که دیده نشدند؛ کارتن خوابهایی که در کنج پلههای بیعبور عابرپیاده خزیدهاند، بزرگ شدهاند، کشتهاند و حتی کشته شدهاند. «محمد بیجه» تنها یکی از این کودکان بود. بیجه در کوره پزخانه کار میکرد. او جان29 کودک، زن و مرد را گرفت و در نهایت اعدام شد. او متولد 1361 بود.
* مدرس به همت
از مدرس که به همت وارد میشوی، همیشه چند کودک کار در حال فروختن فالند. همیشه هستند آنقدر که نگاه تو با نگاه آنها آشنا شود. فرقی ندارد برف باشد یا باران. شاهدش هم همین برف سنگینی بود که چند هفته پیش مدارس تهران را تعطیل کرد اما کار آنها تعطیل نشد. در میان کودکانی که در لابهلای تایر ماشینها قد میکشند، یک دخترک لاغر اندام وجود دارد که خیلی عمر داشته باشد 10 پائیز. گاهی فال میفروشد تا فردایی را پیشگویی کرده باشد که خودش سهمی در آن ندارد. آدرس او و سایر کودکان کار سرراست است برای کسانی که میخواهند ببینند. تازه این آمار و آدرس برای کودکانی است که شب را در خانه و در کنار خانواده میگذرانند. هرچند برخی از آنها خانواده امنی هم ندارند. بیجه هم برای نخستین بار توسط یکی از اقوام مورد اذیت و آزار قرار گرفت تا بعدها انتقام خود را از جامعه بگیرد! اما آن طور که رجبی میگوید خیلی از کارتنخوابها کسانی هستند که پدر ندارند. مسأله دیگری هم وجود دارد. او میگوید باید کسی پیدا شود تا بپرسد همین بچهها چقدر درس خواندهاند، مسأله فقط کار کودک نیست. بسیاری از آنها در نهایت به دوم راهنمایی رسیده باشند، بعد وارد بازار کار شدهاند. کار و خیابان.خیابان و کار. خیلی شانس بیاورند میروند میدان تره بار کارگر میشوند.
بچههایی که بسیاری از آنها شناسنامه ندارند. رجبی میگوید: «کودکان کاری وجود دارد که مادرشان با یک مهاجر افغانی ازدواج کرده، پدر به افغانستان برگشته و الان بچه نمیداند ایرانی است یا افغانی.» کودکانی که پدرشان در زندان است و خود هم شناسنامه ندارند. وقتی شناسنامه نداری، هویتی نداری که بخواهی به حساب بیایی لابد. کودکانی که براساس آمارهای سال 91 مدیر کل دفتر آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی، 20 هزار کودک برآورد شدهاند؛ آماری که ضرغام صادقی نماینده شیراز در بهارستان در گفت وگو با فارس تعداد آنها را 30 هزار نفر میداند. پیشبینی فعالان حوزه کودک هم تعداد این کودکان را به 100 هزار نفر میرساند. این آمار متعلق به کودکان بیشناسنامه است و بدون شک این معنا را متواتر نمیسازد که تمام کودکان کار وخیابان بیشناسنامهاند، بلکه هشدار میدهد که تعداد این کودکان بیشتر از این اعداد است.
این درحالی است که فاطمه آلیا اعتقاد دارد در کشور ما به دلیل وجود بنیانهای قوی خانواده دغدغه گسترش این مسأله وجود ندارد و این معضل بیشتر برای کشورهایی است که خانواده در آنها نقش خودرا از دست داده یا خانواده تک والدی رواج دارد. او در نهایت میگوید: «اما به هر حال شهرداریها در بحث متکدیان و خیابان گردان میتوانند رقم یا عددی در این زمینه داشته باشند. همین طور امکان دارد در میان برخی از این کودکان کسانی باشند که در تبادل موادمخدر نیز نقش داشته باشند بنابراین نیروی انتظامی نیز میتواند در مورد این مسأله آماری داشته باشد.» رجبی آدرس دیگری را برای توجه عموم به وضعیت کودکان کار میدهد : «کافی است سری به دروازه غار، مولوی و شوش زد تا با کودکانی رو به رو شویم که هیچ کار خاصی نمیکنند و از آموزش محروم هستند؛ کودکانی که هیچ آیندهای برای آنها متصور نیست .
آیندهای بیتصویر که آینده دیگران را هم در هالهای از ابهام میبرد .منتقدان حرفهای این نمایندگان میگویند اگر ما این کودکان را ندید بگیریم، آنها بزرگ نمیشوند؟ آیا شاهد خفتگیری آنها در کوچه پس کوچههای زندگی نخواهیم بود؟ آیا بیتوجهی به آنها باعث نخواهد شد تا در آینده گریبانگیر جامعه شوند؟ رجبی باز هم آدرس میدهد، البته لازم نیست یادآوری کند که مترو یکی از پاتوقهای کودکان کار و خیابان است. در بازار بزرگ شهر هم میتوان تعداد زیادی از کودکانی که آینده شان را به حراج میگذارند، دید. اگر حوصله کنید اطراف تهران پر از گاراژهای تفکیک زباله است که بچههای 17-16 ساله در آن در حال تفکیک زباله هستند.
بچههای غربت خاک سفید هم آنقدر معروفند که کسی نخواهد آدرس بپرسد. قصه کودکان کار آجرپزخانههای «احمدآباد» هم لابد آنقدر تکراری و آزاردهنده است که نگو و نپرس.رجبی میگوید: « شب یلدا 500پکیج، دستکش، شال گردن، یک انار و... را برای کارتن خوابهای شهر تهران تهیه کردیم .
این پکیج توسط 20 تا 30 ماشین بین مردم تقسیم شد اما کم آوردیم و نتوانستیم به همه کارتن خوابها کمک کنیم.» او میپرسد تازه مگر 30 تا ماشین چند خیابان تهران را میتواند چرخ بزند؟ او اعتقاد دارد که کسی از تعداد واقعی کارتنخوابها خبر ندارد؛ کارتن خوابهایی که با کودکان کار و خیابان فرق دارند. حداقل کودکان کار شبها را در خانه میگذرانند.
افزایش کودکان کار
آمارهای حسین زارعصفت، مدیرعامل سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی شهرداری از افزایش 15درصدی کودکان کار در سال 91 خبر داده است، کودکانی بین 5 تا 17ساله. «رضاجهانگیریفرد» معاون خدمات اجتماعی سازمان رفاه و مشارکتهای اجتماعی شهرداری تهران در مهرماه سالجاری از شناسایی دو هزار و 500 کودک کار در شهر تهران خبر میدهد.
آلیا در جای دیگری هم میگوید :
کمیته امداد امام خمینی(ره)، آموزش و پرورش، سازمان بهزیستی و شهرداری باید برای جلوگیری از گسترش این مسأله فعالیت کنند و فعالیت آنها باید بر پایه مهارت آموزی باشد تا افراد بتوانند ضمن تحصیل کار کنند. همچنین بهزیستی یا شهرداری میتوانند با اختصاص یارانه به کودکان بیبضاعت از خروج آنها از چرخه تحصیل جلوگیری کنند. البته او پاسخ این سؤال را نمیدهد که اگر بودجهای برای کار کودک در نظر گرفته نشده، چطور از این سازمانها باید انتظار کار داشت؟ آلیا معتقد است به همین دلیل آمارهای رسمی در این زمینه وجود ندارد.
این پدیده در کشور ما بسیار محدود و مقطعی است. برای نمونه در برخی از روستاها کودکان در تابستان که به مدرسه نمیروند به والدین خود درکشاورزی کمک میکنند که نمیتوان از این مسأله به عنوان کودک کار اسم برد. مینو محرز، مدیر مرکز تحقیقات ایدز کشور اما نکته دیگری را یادآوری میکند. این مرکز آزمایش ایدز و هپاتیت را روی هزار کودک کار تهران انجام داده و نتایج این آزمایش بسیار تکاندهنده بود، هپاتیت سلامتی آنها را تهدید میکرد و بسیاری از آنها اعتیاد هم داشتهاند.
آیا کار کودک از فرهنگ ما دور است؟
جعفر دانش پرور، مسئول جمعیت دانشجویی امام علی کرمانشاه در گفتوگو با روزنامه ایران مسأله دیگری را یادآوری میکند. کرمانشاه هم مثل همه شهرهای ایران کودک کار دارد. به گفته او سر هرچهارراه و هر تقاطع کرمانشاه همیشه چند کودک هستند که دستفروشی میکنند. کرمانشاه همچنین مناطق محرومی هم دارد که باز هم کودکان در آن در حال انجام کار ضایعات هستند. صبح این مناطق همیشه با کودکان فرغون به دستی شروع میشود که دنبال ضایعات فلزی یا پلاستیکی میگردند. یکی از محلهها، شهرک «جعفرآباد» است. او آدرس دیگری هم برای کار کودکان این شهر غربی کشور میدهد؛ سکونتگاه غیر رسمی. او فرهنگ کار کودکان در کرمانشاه را یک رسم کهنه میداند و خانوادهها را بین دو گروه تقسیم میکند.
گروهی که کودک هم به کارش میرسد هم به درسش. اما خانوادههای فقیری وجود دارند که کودکانشان مجبور به ترک تحصیل میشوند، کودکانی که بسیار ممتاز هستند و هوش بالایی دارند. او کارتن خوابی در کرمانشاه را هم یک معضل میداند. کارتن خوابی که باعث میشود هر لحظه از شب که از شهر میگذری کسی باشد که دست نیاز را به سوی تو دراز کند. کارتنخوابهایی که در سرما و گرما، برف و باران زندگی آنها تغییر نمیکند و همچنان بر کنار خیابانی نشستهاند که به هیچ خانه امنی نمیرسد. کرمانشاه یکی از استانهای محروم است که آمار بیکاریاش نگرانکننده است. او میگوید تقریباً 95 درصد از کودکان پسر خانوادههایی که در محله فقیرنشین زندگی میکنند، کودک کار هستند و به اصطلاح کمک خرج خانواده شان. کسانی که در جامعه کارگری زندگی میکنند. در این میان کودکان خانوادههای دارای سرپرست زن و بد سرپرست هم شمار قابل توجهی دارند.
سؤال آخر
در نهایت سؤال اینجاست اگر امروز کودکان کار را نادیده بگیریم، کودکانی که هیچ آموزشی نمیبینند، هرگز مشقهای اشتباهی که از زندگی مینویسند در هیچ کلاس درسی تصحیح نمیشود؛ فردا هم میتوانیم نادیده بگیریم؟ فردایی که آنها به زورگیری میپردازند تا حق خود را از دیگران بگیرند. دود آن به چشمهایی میرود که آن روز که باید میدیدند، ندیدند . هرچند دراین میان تر و خشک باهم خواهد سوخت. هرچند تعداد کودکان کار با اما واگرهای زیادی رو بهرو است تا آنجا که برخی از نمایندگان مجلس هم وجود آنها را نادیده میگیرند اما اگر از میان آمارهای اعلام شده کمترین آمار یعنی تعداد 20 هزار نفری آنها را قبول کنیم، بیتوجهی به آنها چند «بیجه» دیگر را در کمین سلامت و جان جامعه قرار خواهد داد؟
مطالب فوق برگرفته از روزنامه ایران ، شماره 5596، مورخ 11.12.1392 می باشد.
نظر وبلاگ در خصوص مطالب فوق(وبلاگ حاضر تابع قوانین رسمی کشور و معتقد به رعایت اخلاق حرفه ای بوده و قصد توهین یا هجمه بر هیچ فرد ، گروه و یا سازمانی را نداشته و حق سازمان بهزیستی و هر ذی نفع حقیقی و حقوقی دیگری برای ارسال جوابیه و ارایه هرگونه توضیح مستند با در نظر گیری قوانین و رعایت اصول اخلاقی محفوظ است . انتخاب و تشریح اخبار خاص نیز در راستای اصلاح انحرافات ، کج روی ها، کاستی های احتمالی و موارد همانند صورت پذیرفته و توسعه و تقویت حوزه بهزیستی و خدمات رسانی و خدمات گیری حرفه ای ، مد نظر دست اندرکاران وبلاگ می باشد ):
روی سخن ما در نظرگاه وبلاگ حاضر بشکل خاص متوجه دو گروه شامل نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و شخص دکتر علی ربیعی وزیر محترم تعاون،کار و رفاه اجتماعی است.
عزیزان مجلس،ضمن تشکر از تمامی زحماتتان به عرض می رسانیم که در برخی موارد شاهد رفتارها و گفتارهایی توسط برخی از همکارانتان در مجلس هستیم که درد را تازه می کند و بعضا اثرات معکوس می گذارد. در برخی مواقع شاهدیم که بعضی از نمایندگان محترم، بنام حرف تخصصی یا اقدام اساسی در حوزه های حمایتی و اجتماعی، اقدام به ملاحظه کاری ها ، جهت گیری ها و یا ارایه نظرات کارشناسی نادرست می کنند. فعلی که بسترساز برنامه گریزی و نظارت ناپذیری برخی دیگر از افراد می شود. ما بارها و بارها هشدار داده ایم، فریاد کارشناسی کشیده ایم ، شرط بلاغ را گفته ایم و ... ، اما بعضی از عزیزان کمترین توجهی نکرده اند و رفتارهای موصوف ادامه داشته و دارد . خود دانید و این عرصه ، شما پادرمیانی کنید.
جناب آقای دکتر ربیعی، فعالیت در حوزه های اجتماعی و حمایتی برنامه و مرد عمل می خواهد، با سخندانی و سخنرانی و رابطه بازی کار جلو نمی رود. دوره پسا انقلاب اسلامی، مرد عمل می خواهد نه مرد شعار. وضعیت برخی از بخش های زیر مجموعه وزارتخانه حضرتعالی در شرایط بحرانی قرار دارد. وظیفه داریم هشدار کارشناسانه و پیشنهاد مشفقانه بدهیم . حلقه های فرسوده، مفقوده و خصوصا فرساینده را دریابید. آقای دکتر ، شما که درد کشیده اید و جنس درد را می دانید چرا اقدامی از جانبتان نمی بینیم . این مستندی است که هیچ دوست نداریم و نخواهیم داشت در آینده بدان اشاره کنیم. مراقب باشید رویاها و زندگی خیلی ها به فعالیت بهنگام شما بستگی دارد .
وزارت و صدرات هم می گذرد. حداکثر چهار سال . شاید چند زمانی بالاتر و پایین تر. اما عملکرد شما یک عمر و نسل به نسل می ماند. به داستان زیر توجه بفرمایید. موقع انتخابات که می شود، برخی از نامزدها را دوره می کنند و مدام می گویند، تو خوبی ، تو ماهی ، فدایتان بشویم جمعیا الهی و ... . نامزد داستان ما هم فکر می کند که همه جا آرومه و ... . اما صندوق و امان از واقعیت شمارش صندوق که نظر مردم را به رو می آورد و نامزدها را از خواب می پراند(سندروم موفقیت در انتخابات). اما شما به حمد خدا دارای علم و تجربه و سابقه سیاست گذاری در سطوح ملی هستید، بعید می دانیم که فریفته به به ها و چه چه ها شوید . آقای دکتر مشکل آشکار وجود دارد، کار با تخصیص و تزریق صرف بودجه حل نمی شود. کار دست اهلش نیست. لطفا اقدام کنید . یا علی