92/4/18
9:24 ع
* آقای دکتر قلینیا در این قسمت از مصاحبه قصد داریم که به نحوه ورود شما به اداره کل بهزیستی استان تهران و عملکردهایتان بپردازیم. بعنوان اولین سوال بفرمایید که چطور شد که در سمت مدیر، وارد اداره کل بهزیستی استان تهران شدید؟ ماموریتهای محوله به شما در استان چه بود؟
بحث ورود بنده به اداره کل بهزیستی استان مربوط به سال 1390 میشد که بنابر یکسری اقتضائیات و مصلحتها تحقق پذیر نگردید. این بحث در اواخر سال 1391 مجددا طرح موضوع شد و بنده سعادت حضور و خدمت رسانی در آن اداره کل را پیدا کردم. از نظر ماموریتهای محوله نیز محوریتیابی شرایط حساس استان تهران
، شرایط انتخابات و تغییر دولت، ارتقا سطح خدمات رسانی به ارباب رجوع و جامعه هدف، توجه به مطالبات کارکنان اداره کل و موارد همانند مورد توجه خاص بوده است.
* شما برای پاسخگویی به این ماموریتها و انتظارات، چه برنامه و سیاست فعالیتی خاصی داشتید؟
اصل اول برنامهریزی تاکید بر واقع گرا بودن دارد بنده برای پاسخگویی به این انتظارات و همچنین ایجاد تحول در سطح استان، دو برنامه چهار ماهه و هشت ماه طراحی نمودم. در برنامه چهار ماه قصد آسیب شناسی مشکلات مبتلا به در استان، اولویتیابی آسیبها و اقدامات، طراحی سامانههای مدیریت مشارکتی ـ در این قسمت حرفهایی دارم که اجازه میخواهم در قسمتهای بعد بزنم- ، افزایش سطح پاسخگویی به مطالبات ارباب رجوع، تقویت سطح معیشت کارکنان، افزایش و ارتقا سطح ارتباطات فرابخشی، افزایش امید و انگیزه فعالیت در کارکنان با جلب اعتماد کارکنان در عمل و مواردی همانند در اولویت کار قرار داشت.
در برنامه هشت ماه، تغییر زیر ساختهای برنامهای، ارزیابی، نظارتی، ساختارها و فرآیندهای خدمات رسانی و در کل نوعی پوست اندازی تحت کنترل در سازمان مد نظر بود.
از بعد سیاست کاری نیز دو راهبرد چانه زنی از بالا (یعنی در سازمان) و فشار اصلاحی از پائین و همچنین راهبرد فتح سنگر به سنگر و انجام آرام ولی کاملا پیوسته کار، دنبالهگیری میشد. ارتباط بسیار خوب برقرار شده با مدیر ارشد سازمان و معاونین و مدیران کل ستادی، ارتباط حسنه با مدیران استانی، استفاده از ارتباطات فرابخشی در اختیار در سطوح ملی و غیره، بخشی از پازل حرکت موفقیت آمیز بود که متاسفانه بنابر دلایلی چند، توفیق اجرای فاز دوم برنامهها را پیدا نکردیم.
* عملکرد شما در این مدت به چه صورتی بوده است. آیا ممکن است گزارشی از فعالیتهای شاخص ارایه شده در مدت مدیریت خودتان بر استان تهران ارایه بدهید؟
عملکرد شاخص، اصطلاحی گنگ و تعریف نشده در دایره لغت تخصصی و اجرایی من است. ممکن است اصطلاح کار شاخص در معنای کار بزرگ تعریف شود یا در بعضی از مواقع تعبیر به کار نمایشی شود. لذا اصطلاح شاخص از دید بنده، اصطلاحی گنگ و مبهم میباشد. از طرف دیگر عملکرد به تعبیر شما شاخص را، میبایست در یک دوره زمانی و ارتباط کارهای انجام شده در گذشته و حال، جستجو کرد. با این وجود چنانچه بخواهیم به برخی از اقدامات به اصطلاح شاخص انجام شده در دوره مدیریت بنده اشارهای داشته باشیم، میتوانیم به تفکیک حوزهای، به موارد زیر اشاره کنیم.
ـ حوزه پیشگیری: پیگیری تاسیس بنیاد ژنیک استان با همکاری انجمن علمی ژنتیک ،ایجاد سانتر آموزشی مشاوره و تربیت سوپروایزر در سطح استان، تقویت و توسعه بحث مراکز مشاوره با رویکرد اسلامی، تاسیس و راه اندازی خط مشاوره تلفنی کارگری، توسعه تعاملات با ستاد مبارزه با مواد مخدر و سایر دستگاه های مرتبط، بسترسازی استفاده گسترده تر از دستگاه های غربالگری شتوایی و بیتایی سنجی با مشارکت بخش غیردولتی، ..... .
ـ حوزه توانبخشی: پایش اولیه پرونده ها ، یکسان سازی برخورد شهرستانها با مراکز گوناگون توابخشی با تجمیع دستورالعمل های پرداخت حمایتی به مراکز، آمادگی بودجه ای جهت مقابله با دوره سه ماه اول سال و عدم به تعویق افتادن هزینه های گوناگون نظیر ایاب و ذهاب معلولین ،... .
ـ حوزه اجتماعی: توسعه و تقویت بالغ بر 100 درصدی سطح پوشش بیمه زنان سرپرست خانوار، پیگیری و یکپارچه سازی نظام بیمه عمر و سرمایه کودکان تحت پوشش سازمان، پیگیری و اقدام جهت عضویت کودکان مهدهای کودک و کودکان شبه خانواده در بورس و اخذ کد بورسی با سبد سهام اولیه رایگان ، ارایه اقلام مصرفی – برنج - به یک سوم از زنان جامع الشرایط سرپرست خانوار ، توسعه و تقویت ناوگان اورژانس اجتماعی با امکان حضور در خط ویژه و طرح ترافیک ، برنامه ریزی و هماهنگی با کلیه دستگاه های ذیربط به منظور جمع اوری و ساماندهی کودکان کار خیابانی، تشدید فرآیند بازرسی ها از مهدهای کودک، برنامه ریزی و اقدام اولیه برای اجرای سامانه یکپارچه اورژانس اجتماعی با همکاری پلیس 110 ،آتش نشانی، اورژانس ، .... .
ـ حوزه مشارکتها: افزایش 23 درصدی مشارکت های نقدی و 100 درصدی مشارکت های غیر نقدی ، راه اندازی درگاه اینترنتی بانک ملی برای جلب مشارکت های مردمی، تخصیص 550 فقره وام خوداشتغالی تبصره 77 قرض الحسنه مشاغل خانگی به ارزش تقریبی دو میلیارد تومان، توسعه و تقویت طرح دانشکار در استان ، تشکیل طرح تعاونی فراگیر ملی در سطح استان، تحویل 800 واحد مسکونی در پروژه های مختلف به مددجویان و معلولین ، هماهنگی با اوقاف و امور خیریه و برقراری خط اعتبار حمایتی از عایدات وقفی استان، توزیع 800 فقره کارت هدیه کمک هزینه ازدواج به ارزش 400 میلیون تومان و اقدام برای صدور 800 فقره جدید،تاسیس و راه اندازی دبیرخانه مشترک، اقدام برای خروج تدریجی از سیستم هارد کپی پرونده های ماده 24،26 و 28 و الکترونیک کردن انها،.......
ـ حوزه تحول اداری: توسعه بحث پژوهش و آموزش در سطح استان، ساماندهی کتابخانه تخصصی در سطح استان و شماره گذاری ان به روش APA، توسعه و پیگیری بانک های یکپارچه اطلاعاتی ، برنامه ریزی و فراهم سازی بسترهای راه اندازی خدمات الکترونیک موسسات تحت پوشش بهزیستی با دفاتر خدمات الکترونیکی دولت،..... .
ـ حوزه فرهنگی : اعزام 509 نفر مددجو به مشهد مقدس در شش مرحله و در مدت حدودا یک ماه ، طرح فراخوان خاطرات و تجربیات بازنشستگان بهزیستی، توسعه برنامه های عبادی و ارزشی در سطخ مراکز استان ، ..... .
ـ ...
* آنطور که گزارشها نشان میدهد، دوره مدیریتی شما یکی از آرامترین و یا بعبارتی کم چالشترین دورههای مدیریتی در اداره کل بهزیستی استان تهران بوده است، علت این رخداد را در چه چیزی میدانید؟
شاید برخی از دوستان کم بودن زمان مدیریتی را عامل چنین آرامشی فرض کنند اما باید قاطعانه این نظر را رد کنم. در پیشگیری همزمان چند سیاست فعالیتی در تعامل با نیروی انسانی و ارباب رجوع باعث ایجاد این آرامش شد.
اول اینکه تا جای ممکن سعی کردم و به سایر مدیران همکار نیز توصیه نمودم که برخورد مناسب با ارباب رجوع و دیگر همکاران را در اولویت رفتاری خود قرار دهند. گوشزد نمودم که عملکرد مولفهای است که دارای دو جز فنی و رفتاری است. اگر فردی در حوزه فنی پیشرو باشد و در حوزه رفتاری خوب ندرخشد، نمیتواند عملکرد خوبی را از خود ارایه دهد. به مدیران توصیه کردم که کارکنان وقت و توان تخصصی خود را با سازمان معامله کردهاند نه شخصیت و هویت حرفهای خودشان را، لذا مدیری حق توهین به سایرین را ندارد. امنیت جایگاه و ثبات در پست را برای مدیران تضمین نمودم در جلسات متعدد به مدیران گفتم که هیچ کس تغییر نمیکند مگر خلاف عملکرد مصوب و شیوه رفتاری تعیین شده در خصوص وی اثبات شود. در جلسات گوناگون با تضمین کافی مطرح کردم که رابطه رئیس و مرئوسی بشکل سلسله مراتبی وجود ندارد و بجای کشیدگی نوک هرم، قاعده هرم باید پهن باشد. مکرر بیان شد که روابط ما بر اساس حب و بقض نبوده و در روابط کاری چنین رفتاری نباید وجود داشته باشد. این عوامل باعث شد که مدیران استان بتدریج اعتماد نموده و آرام باشند.
دوم اینکه در حوزه کارکنان سعی نمودم با روی باز و مثبت با کلیه پرسنل حتی کسانی که تقاضاهای غیر معقول داشتهاند، برخورد کنم. حفظ احترام کارکنان و صمیمیت با آنها، تلاش برای ارتقا سطح معیشتی کارکنان، توجه به بحث ارتقا جایگاه حرفهای آنها، پاسخگو بودن و مواردی همانند باعث شد آرامش در کارکنان استان نیز ایجاد شود.
در حوزه مددجویی، وضع اندکی متفاوت است. سازمان بهزیستی با سه نوع مددجوی حرفهای دائما طلبکار، مددجوی به بن بست رسیده که به سازمان مراجعه میکند و مددجویی که راه و روش دستیابی به حقوق خود را ندانسته و بدلیل هزینه بالای خدمات رسانی، دست از تلاش کشیده و ترجیح میدهد که به سازمان مراجعهای نداشته باشد، روبرو است. با تغییر مدیریت، خیل مددجوی حرفهای و مددجوی به بن بست رسیده به سمت سازمان گسیل میشود که مدیر باید با درایت و با حفظ آرامش این جریان 3-2 ماه را کنترل نموده تا اوضاع به روال عادی برگردد. عموم این مددجویان نیز خواهان دریافت کمکهای موردی و یا اخذ هدایای کوچک در کنار برخوردی احترام آمیز و حمایت گرایانه هستند که با توفیق حضرت حق دنبالهگیری شده و انجام گردید. در حوزه ارتباطات با ستاد مرکزی (سازمان بهزیستی کشور) نیز سه گانه افزایش تعامل و سطح ارتباطات فردی با مدیران ستادی، باز کردن جبهه مذاکرات حرفهای در حوزههای تخصصی و تلاش مشترک برای ارتقا برنامهها و در نهایت حفظ حریمها و استقلال استان ـ خارج کردن استان از حالت پارکینگی ستاد ـ در دستور کار قرار گرفت که به حمد خدا موفق نیز بوده است.
پیش بینی موجهای تغییر و چالشهای پیش رو و برنامهریزی دور اندیشانه برای مقابله با آنها و داشتن آمادگی لازم در زمان برخورد با چالشها و تلاش برای هدایت امور در مسیر واقعی و کاری ـ بجای دامن زدن به شایعات یا تشدید اضطرارها ـ از دیگر اقداماتی بود که آرامش را برای استان به ارمغان آورد. بعنوان مثال، در قبل از عید 1392، کلیه تدابیر بودجهای برای مقابله احتمالی با شرایط سخت سه ماه اول سال در نظر گرفته شده و حتی آمادگیهای لازم به برخی از مراکز عملیاتی حساس در سطح استان ابلاغ گردیده بود.
دیگر عامل موثر بر ایجاد آرامش در استان حضور فعال در حوزههای فرابخشی و باز کردن جبهه تخصصی جهت ارتقا جایگاه هویتی سازمان بوده که الحق، اثرات غیر مستقیم بسیار شگرف و معناداری داشته است. ناگفته نماند که این حجم از فعالیتها و این سطح دستاوردی با تلاش و کار سه شیفته بدست آمده و نباید تصور کرد که محصول کار در ساعت اداری بوده است. همچنین نباید تصور شود که این دستاوردها، دستاوردهای دکتر قلی نیا است. این دستاوردها، دستاوردهای همکاران بنده است که بنده تنها سهم کوچکی در ان دارم.
* چه شد که با وجود این سطح از اقدامات، مدیریت شما در سطح استان تداوم پیدا نکرد؟ بنظر میرسد هیچ مدیر ارشدی متمایل به از دست دادن چنین نیرویی در سطح استان نباشد، پس چرا رابطه مدیریتی شما در سطح استان تهران قطع شد؟
سوال بسیار بسیار بجایی را مطرح کردید. سوالی که بنده در این قسمت تمایل دارم از شما اجازه گرفته که اندکی بیشتراز حد معمول در خصوص آن توضیح دهم. تا ان شاءا... بعنوان یک تجربه مدیریتی برای سایر دوستان و مدیران آینده قابل استفاده باشد. در این راستا، حضور یا عدم حضور در سطح مدیریت استان را نباید وابسته به یک عامل دانست و در واقع حضور یا عدم حضور را میتوان برآیندی از عوامل متعدد پنداشت که در ادامه بحث اقدام به بازکردن هر یک از آنها خواهم نمود.
یک بعد قطع ارتباط را میبایست در وضعیت استخدامی اینجانب جستجو کرد. بنده در سال 4- 1383 از نظام استخدام دولت (وزارت جهاد کشاورزی) بیرون آمدم و به فعالیتهای پژوهشی، مشاوره مدیریت و اجرایی پرداختم، با ابلاغ دستور ریاست محترم سازمان بهزیستی جهت مدیریت استان تهران میبایست این رابطه استخدامی مجددا احیا میگردید که با وجود تمامی مساعدتهای صورت پذیرفته در چهار ماه و نیم حضور اینجانب در استان، این پروژه به اتمام نرسیده و در حال پیگیری است. نکته قابل تامل در این خصوص، کارشکنیهایی بوده است که توسط برخی افراد کاملا شناخته شده صورت پذیرفت. روایتها و اسراری که در صورت نیاز، با مدرک در وقت مناسب خود بیان خواهند شد.
بعد دوم قطع ارتباط را میبایست در دست بستنها و پا بستنهای اینجانب و پرتاب بنده در استخر مشکلات و تقاضای شنا کردن با دست و پای بسته دانست. ناگفته نماند که حمایتهای رئیس سازمان در این حوزه (بعد مالی) تا حد زیادی مشکلات بنده را کاهش داد ولی اصل مشکل پا برجا بود. موضوع از این قرار است که ذی حساب محترم اداره کل، بعد از ماه چهارم با ادله قانونی نامهای محرمانه با تاکید بر بستن حسابهای استان و عدم امضا اسناد مالی برای ریاست سازمان فرستاد و رونوشت را برای بنده ارسال نمود- نامه با متنی مودبانه و تسهیل گر نوشته شده بود و پس از برگزاری جلسهای مشترک بین بنده و ایشان توسط ذی حساب، تهیه شد ـ پس از ارسال این نامه، بنده ارتباطات لازم با اداره کل بازرسی استان و سازمان اقتصاد و دارایی را گرفتم و با وجود ارایه توضیحات برای دوستان سازمان بهزیستی، متاسفانه راهکارهای ارایه شده مورد پذیرش دوستان قرار نگرفت و اراده به ایجاد تغییر در بهزیستی استان بود.
بعد سوم قطع ارتباط را میبایست در شیطنتهای صورت پذیرفته توسط برخی از افراد درون سازمانی و برون سازمانی جستجو کرد. فرد خاصی که با برخورد قاطع اینجانب در حوزهای ویژه روبرو شد، با بیتقوایی کاملا آشکار و نیتی معلوم، اقدام به انتقال نادرست اخبار برای ریاست سازمان نمود و رابطه فی مابین را تیره کرد ـ این مورد نیز از جمله مواردی است که در صورت نیاز، در وقت معلوم خود برای افکار عمومی روشن خواهد شد ـ برخی افراد درون سازمانی نزدیک به ریاست سازمان نیز در تیره کردن هر چند موقت رابطه بینقش نبودند. علت اصلی وقوع این رخداد را نیز باید در منفعت طلبیها و انحصارگراییها جستجو کرد که بستر را جهت تیره کردن موقت ارتباطات، کاهش حمایت ریاست از مدیر استانی و قطع ارتباط فراهم نمود.
بعد چهارم قطع ارتباط را باید در باند بازیها و لابیگریهای درون استان تهران جستجو نمود. متاسفانه بشکل تاریخی استان تهران آلوده به یکسری باند بازیها و لابیگریها شده که حضور بنده و سبک مدیریت مشارکتی و شفاف، فضا را بر این گروهها تنگ نموده و آنها را به کارشکنی واداشت. همکاران استانی بنده، عبارت خنجر زدنهای مکرر را میبینم ولی اولویت زمان حال، مقابله با این افراد نیست، را بشکل مکرر از من شنیدهاند. رویکرد مدیریتی بنده در استان تهران جهت مقابله با این نوع شبکه سازیها، تقویت مدیریت مشارکتی و میدان دهی به افراد مختلف برای اثبات خود بود.
عوامل دیگری نیز در این خصوص نقش داشتهاند که بدلیل طولانی شدن جواب، ترجیح میدهم درباره آنها در موقعیتهای آتی صحبت شود. لازم به توضیح است که برخی از این عوامل محرمانه بوده و در صورت نیاز باید در جای خودش در خصوص آنها بحث شود.
* آیا خود شما استعفا دادید و کنار رفتید یا کنار گذاشته شدید؟
بنده در طول 15 سال سابقه حرفهای و اجرایی رسمی خود ـ اگر سابقه بیمه را بتوانیم سابقه اجرایی بدانیم ـ در هیچ فعالیتی استعفا ندادهام(مگر بورس تحصیلی دوره دکتری). در خصوص مدیریت استان تهران نیز وضع به همین صورت بوده است. بنا بر اوضیحات ارایه شده ، شرایط را در یک نامه نوشته و برای ریاست سازمان ارسال نمودم و از ایشان ارایه طریق طلبیده شد. پس از آن نامه بود که تصمیم بر کناره گیری بنده قرار گرفت. پس از آن نیز ریاست محترم، بیان نمودند که در سمت اول خودم در سازمان مشغول فعالیت باشم. ـ سمت بنده در استان مشاور رئیس و سرپرست بهزیستی استان تهران بوده است ـ
* چرا استعفا و کنارهگیری شما اینقدر بیسر و صدا انجام شد؟ علت بیسر و صدا بودن رویداد، وقوع رعد و برقی آن بود یا برنامه دیگری در پس آن وجود داشت؟
اولا در سوال قبلی شما بیان کردم که بنده استعفا ندادهام، لذا خواهش میکنم که سوال خود را اصلاح بفرمایید. در ثانی کناره گیری بی سر و صدای بنده در قالب یک پروژه کاملا هوشمند طراحی شده و بشکل ارادی دنباله گیری شد. بنده به این نتیجه رسیدم که در فضای در حال گذار انتخاباتی و اغییر دولت، ایجاد هر گونه تقابل میتواند بشکل وحشتناکی به منابع مددجویان صدمه بزند. از طرف دیگر ممکن است در پرداخت حقوق کارکنان سازمان نیز ایجاد مشکل شود، لذا تصمیم جمعی بر این قرار گرفت که سر و صدای خاصی ایجاد نشده و پروژه بشکل هوشمند و با راهبرد حرکت با چراغ خاموش، دنبالهگیری شود.
نکته قابل توجه اینکه قبل از جلسه توزیع و معارفه، صحبتها و سفارشهای لازم در خصوص نوع برخورد با کارکنان و حفظ شان افراد به سرپرست موقت استان، صورت پذیرفت. همچنین در جلسه محدود خدا حافظی بنده و معارفه سرپرست جدید، از کلیه دوستان درخواست شد که همکاریهای لازم با مدیر جدید را داشته باشند. تدابیر صورت گرفته توسط ریاست سازمان نیز در اجرای بی سر و صدای کار موثر بوده است. حتی فضای انتخاباتی و حرف و حدیثهای مرتبط با آن نیز نتوانست باعث ایجاد سر و صدا در جریان این نقل و انتقال شود.
* فضای انتخاباتی و سیاسی را مطرح کردید، تمایل داریم از شمال سوالی در این حوزه بپرسیم. گذشته سیاسی هر چند محرمانه نگاه داشته شده شما، نشان دهنده فعالیت یا حداقل تمایلات حضرتعالی جهت حضور در فضاهای سیاسی است. این در حالی است که هیچ فرد یا گروه خاصی نتوانسته بیان کند که شما در جریان انتخابات متمایل به کدام گروه یا جناح هستید؟ چرا؟
اجازه بدهید که بنده در ابتدا مراتب اعتراض خودم را از سوال جهت دار شما به شکل شفاف بیان کنم. اینکه شما اصطلاح گذشته سیاسی محرمانه نگاهداشته شده را بیان کردید که این عبارت برای خودم جذاب و در عین حال دارای ابهام بود. جای دارد در ابتدا شما در خصوص علل این گونه برداشت درباره علایق یا سوابق سیاسی بنده و تعبیر و قصد خودتان در خصوص استفاده از این گونه عبارت ها، توضیح دهید تا ان شاء ا...، سو تعبیری بوجود نیاید و سپس از من سوال داشته باشید. خودم که فکر می کنم بیشتر از آن که نیروی سیاسی به حساب بیایم، نیروی کارشناسی و مدیریتی هستم. بیش از آنکه نیروی سیاسی باشم، نیروی برنامهریز و سیاستی ـ فرد فعال در حوزه سیاستگذاری در حوزههای تخصصی- هستم. از طرف دیگر، باید بین گرایشات سیاسی فردی و فعالیت سازمانی در یک دستگاه دولتی نیز تمایز قایل شد.
با این مقدمه خدمت شما عرض میکنم که حدود دو ماه پس از فعالیت در سطح بهزیستی استان تهران، بنده را به آقای مشائی منتصب نمودند، دو هفته بعد من را به آقای قالیباف منتصب کردند، در عرض دو هفته دیگر منتصب به آقای جلیلی و ولایتی شدم و این قافله همانطور ادامه داشت تا اینکه جک انتخاباتی به کسی رای میدهیم که ....، بیرون آمد و آب منتصب کردن من به جریانات سیاسی از آسیاب افتاد. اما افتخار میکنم که در دوره مدیریتی بنده هیچ فردی نتوانست حتی از زبان من بشنوند که بشکل شخصی متمایل به کدام نامزد انتخاباتی هستم. افتخار میکنم که سازمان را با کمترین تنش سیاسی از رقابتهای بعضا کور سیاسی دور نگاه داشتم. از نظر قانون نیز بنده دارای شرایط منع مداخله بودم، لذا بیطرف نگاه داشتن سازمان از کشمکشهای جناحی، هوشیاری میخواست که به حمد خدا و همت همکاران بنده، حاصل شد.
از طرف دیگر باید توجه داشت که وظیفه اصلی یک مدیر در حوزه انتخابات گفتمان سازی تخصصی، شفاف سازی نیازمندیها و مطالبه گری در حوزههای برنامهای است که متاسفانه اعتراف میکنم در این خصوص بدلیل عدم همراهیهای لازم، توفیق چندانی بدست نیاوردم و موفق نبودم تا جهت منافع سازمان بهزیستی گفتمان سازی لازم را انجام دهم.
* آقای دکتر، فضای بحث ما خیلی رسمی شده است، شما قرمز هستید یا آبی؟
اعتراف میکنم که از بچگی با فوتبال بیگانه بوده و تنها تمایل به بازیهای منطقه ای و بین المللی تیم ملی داشته و دارم. از گل زدنهای تیم ملی و شادی مردم، خیلی شاد میشوم. از ورزشهای استقامتی نظیر دو و میدانی، همچنین از بسکتبال و شنا هم خیلی خوشم میآید. هر چند تاسف میخورم که چند وقتی است کمتر به ورزش میپردازم، حتی میتوانم اعتراف کنم خیلی دلم برای ورزش تنگ شده است.